بازدید این صفحه: 4824 تاریخ انتشار: 1394/7/28 ساعت: 05:23:21
کوفیان در دل مرید آل علی(ع) بودند، اما اراده ای ضعیف داشتند / محمد هادی یوسفی غرفی
ضعف ایمان کوفیان و طبیعت اینکه در دل مرید آل علی(ع) بودند، اما اراده ای ضعیف در این زمینه داشتند، زمینه ای بر شکل دادن فاجعه کربلا ایجاد کرد.
موضوع: اندیشه نویسنده: حجة الاسلام والمسلمین محمد هادی یوسفی غرفی
به گزارش مرجع ما (پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه)؛
استاد حوزه علمیه قم و کارشناس تاریخ اسلام در توضیح تأثیر روحیات و رفتار مردم جامعه زمان امام حسین(ع) بر شکل گیری واقعه کربلا گفت: ضعف ایمان کوفیان و طبیعت اینکه در دل مرید آل علی(ع) بودند، اما اراده ای ضعیف در این زمینه داشتند، زمینه ای بر شکل دادن فاجعه کربلا ایجاد کرد.
آیت الله محمدهادی یوسفی غروی در گفت وگو با خبرنگار شفقنا در بررسی رفتار مردم جامعه زمان امام حسین(ع) با اشاره به فردی به نام فرزدق، اظهار کرد: نام اصلی فرزدق، همام بن غالب از بنی اسد بصره و مشهور به فرزدق بود. اصل کلمه فرزدق، واژه پارسی «پَرازدَه» به معنای «پاره خمیر، یک تکه خمیر» بوده است؛ چرا که صورتی گوشتی و درهم داشته است. به همین دلیل از او به پارسی ی پَرازدَه تعبیر و در عربی به فرزدق تبدیل شده است. این فرد، شاعر بود و در راه با امام حسین(ع) ملاقات داشت.
او با بیان اینکه شهرت شعرا به این است که در توصیف، دقیق هستند، گفت: به همین دلیل بنابر نقل تاریخی وقتی وضعیت اهل کوفه از وی پرسیده شده است، در یک کلمه با این مضمون جواب داده است که «دل های آنها با شما هست، اما تنها دل های آنها با شماست نه شمشیرهای آنها». به این معنا که تمایلات فکری و قلبی آنها در حدی نیست که عزم آنها را جزم کند و نیت جزمی و قطعی برای آنها به بار آورد که این تمایلات فکری و عاطفی خود را به مرحله عمل برسانند و شما و علی و آل علی(ع) را فقط در حد عاطفه دوست دارند.
این استاد تاریخ اسلام با قرائت متن عربی جمله فرزدق که «قلوبهم معک و سیوفهم علیک؛ دل های آنها با شما اما شمشیرهای آنها علیه شما و به ضرر شماست» تأکید کرد: این وصف معروف مشهوری است که به طور مکرر سر زبان عده ای قرار داشته است و مشهورترین آنها همین همام بن غالب معروف به فرزدق شاعر است که در گزارش های تاریخی آمده است.
او با بیان اینکه یزید بن معاویه، عبیدالله بن زیاد را با مشورت «سر جون» به فرماندهی کوفه نیز منصوب کرد، گفت: سِیر لقب یونانی رومانی است که از گذشته بوده است و در حال حاضر نیز در کلمات خارجی و بخصوص انگلیسی به عنوان لقب استفاده می شود. سر جون رومی شاید از باقی مانده های رومیانی بود که در سرزمین های شامات و از جمله سوریه و دمشق حاکم بودند. ممکن است وقتی عرب های مسلمان در فتوحات خود به آن مناطق رسیدند و رومیان را از شام راندند، معاویه بن ابی سفیان این شخصیت را در باقی مانده های آنها شناسایی کرده، برای مشورت های سیاسی پسندیده و همینطور از مشاوران سیاسی معاویه بوده است.
یوسفی غروی ادامه داد: بعد از اینکه معاوریه به درک واصل شد، یزید به قدرت رسید و جریان بیعت گیری از امام حسین(ع) -همانطور که واقع شد- پیش آمد. در آن زمان به نظر می رسید تمایلات عده بسیاری از مردم و بخصوص مردم عراق به مرکزیت کوفه با حضرت امام حسین(ع) است. با اوصافی که یزید به آن شناخته شده بود، به اینکه مرد فاسق فاجر شرابخوار متهتک پرده دری است که حتی تظاهر به احکام اسلام را نیز چندان مقید نیست و هیچ صفت متناسبی با عنوان خلافت و جانشینی پیغمبر اکرم(ع) را ندارد، این مسأله بیشتر خود را نشان می داد.
او با بیان اینکه آنها ادعا می کردند خلیفه، جانشین پیغمبر(ص) و بنابراین امیر مسلمانان هستند، گفت: امیر مسلمانان بودن آنها را فرع خلیفه رسول الله بودن خود می دانستند، به این معنا که ما جانشین پیغمبر(ص) و بنابراین فرمانده مسلمانان هستیم. طبیعی است که هر عنوانی اوصاف و شرایطی را لازم دارد و از نظر تناسب حکم و موضوع کسی که وصف جانشینی پیغمبر(ص) و فرماندهی مسلمانان را می خواهد یدک بکشد، باید تناسبی با فرماندهی مسلمانان و جانشینی پیغمبر داشته باشد. در درجه اول، مسلمان، مومن و متدین باشد. گفته می شود که حرمت امامزاده را باید متولی آن داشته باشد، در اینجا نیز حرمت اسلام را باید فرمانده اسلام داشته باشد. این در حالی بود که یزید این اوصاف را نداشت.
این استاد حوزه تصریح کرد: علاوه بر آن به طور کلی اهل عراق سابقه طرفداری امیرالمومنین(ع) را در جنگ های علیه متمردین بر خلافت ایشان را داشتند. بعد از کشته شدن خلیفه سوم، عثمان بن عفان در اواخر سال سی و پنج هجری که مردم به اصرار با امیرالمومنین(ع) بیعت کردند و ایشان به خلافت رسمی رسید، اکثریت قریب به اتفاق مسلمانان از جمله مسلمانان عراق در کوفه و بصره و توابع آن تبعیت کردند. کل ایران در آن زمان به این دو قسم تقسیم می شد یعنی یک قسمت جنوبی ایران تابع فتوحات جنوب عراق یعنی بصره بود؛ آن فتوحات را لشکریان بصره انجام داده بودند و جنوب ایران از نظر سیاسی-اداری تابع بصره و قسمت های دیگر ایران تابع مرکزیت کوفه بود. بر این اساس کل دو کشور عراق و ایران اسلامی آن زمان به طور کلی تقسیم به همین دو قسم بصره و کوفه می شد و آنها همه طرفدار امیرالمومنین(ع) بودند.
او با بیان اینکه معاویه بن ابی سفیانی که از زمان خلیفه پیشین -عثمان بن عفان که از خاندان بنی امیه بود- حاکم یا فرمانده آن سرزمین های شامات بود، زیر بار خلافت امیرالمومنین(ع) نرفت، گفت: او جنگ هایی برپا و پیشاپیش طلحه، زبیر و عایشه را علیه امیرالمومنین(ع) تحریک کرد. آنها نیز از مدینه به مکه و از مکه به جنوب عراق یعنی همان بصره رفتند؛ مستولی بر بصره شدند و بیشتر اهل بصره طرفدار آنها شدند و در رویاروی امیرالمومنین(ع) ایستادند و شمشیر به روی امیرالمومنین(ع) کشیدند. در حالی که کسانی که به یاری امیرالمومنین(ع) شتافتند، ده هزار نفر بودند که با فراخوان امام حسن مجتبی(ع) به عنوان یادگار و نواده پیغمبر اکرم(ص) به کمک پدر بزرگوارشان امیرالمومنین(ع) آمدند.
یوسفی غروی ادامه داد: بعد از تمام شدن جنگ جمل در بصره، معاویه توانست بار دیگر نیز با مقدمه چینی هایی لشکریان شام را که پیش از آن تحت فرماندهی نظامی و سیاسی او بود، همچنان به دور خود جمع آوری کند و حتی افزایش دهد در حدی که بتواند حدود یکسال و نیم در رویارویی امیرالمومنین(ع) جنگ را ادامه دهد. البته جنگ به طور مستمر و در کل این مدت هیجده ماه نبوده است و هر از چندی جنگی در می گرفت. بر فرض به فاصله هر دو سه روز یا یک هفته یا ده روزی جنگی در می گرفت، یک شبانه روز ادامه پیدا می کرد و بعد فاصله می افتاد و دوباره جنگ دیگری آغاز می شد. جنگ های صفین در مجموع حدود هیجده ماه بین شامیان به سرکردگی معاویه بن ابی سفیان و اهل عراق که به طرفداری امیرالمومنین علی(ع) بودند، ادامه داشت.
او با اشاره به سوابق اهل عراق بخصوص اهل کوفه که طرفدار علی(ع) و آل علی(ع) بودند، گفت: به همین دلایل از قبل پیش بینی می شد که بعد از معاویه بن ابی سفیان، آنها اگر فرصتی به دست آورند، زیر بار خلافت یزید بن معاویه نخواهند رفت و در برابر خلیفه جوان تازه به دوران رسیده ای که طبعا هنوز حکومت او جا نیفتاده و قدرت و قوتی پیدا نکرده است، سر به تمرد و شورش بر می آورند. بر این اساس معاویه به یزید سفارش کرده بود که در رویارویی با این شرایط از مشورت با «سر جون رومی» سر نزند و همین طور هم شد و یزید دست به دامان سر جون رومی شد. البته کهن ترین مورخی که این خبر را آورده است، شخصی به نام «احمد بن اعصم بغدادی» متوفای سیصد و ده هجری است یعنی معاصر مورخ معروف طبری بوده است. البته اعتبار طبری بیشتر و اعتبار این شخص نسبت به طبری بسیار کمتر است، اما خوارزمی به نقل از او در نیمه قرن ششم-هفتم هجری در مقتلی که برای امام حسین(ع) نوشته، به کار برده است. مقتلی که به مقتل خوارزمی معروف است و جناب آقای دکتر شیخ مصطفی صادقی کاشانی به فارسی ترجمه کردند و انتشارات مسجد جمکران و هم انتشارات بوستان کتاب دفتر تبلیغات این ترجمه چاپ و منتشر شده است.
این استاد تاریخ اسلام با تأکید بر اینکه یزید دست به دامن مشورت سیاسی با «سر جون» یعنی مشاور سیاسی پدرش با سابقه مشاورت سیاسی-نظامی با رومیان شد، اظهار کرد: چون او می دانست بین یزید بن معاویه و عبیدالله بن زیاد صفا و صمیمیتی در کار نیست بلکه به مناسبت مسابقه ای که این دو آقازاده در زمانی با همدیگر داده بودند و کشتی ای که گرفته بودند و یزید مغلوب عبیدالله شده بود، دل خوشی از او نداشت و نسبت به او حسادت داشت. بر این اساس به این شکل مقدمه چینی کرد که یزید بن معاویه، اگر پدرت زنده شود و مطلبی را در این زمینه به تو بگوید، حاضری حرف پدرت را گوش کنی؟ یزید اظهار پذیرش کرد و او صندوقچه ای را بیرون کشید. از میان آن صندوقچه، وصیتنامه نوشتاری را بیرون آورد و خواند که به مهر معاویه رسیده بود. در آن وصیتنامه یا سفارشنامه همین موضوع را پیش بینی کرده بود که «پس از من اهل عراق بخصوص کوفیان، حسین بن علی(ع) را در برابر خلافت تو پیروی می کنند و علیه تو به جنگ می طلبند، هر گاه چنین شد برای به تحت حکومت برگرداندن عراقیان و بخصوص عراقیان کوفی، عبیدالله بن زیاد را به کار بگیر».
او ادامه داد: تا آن وقت عبیدالله بن زیاد به استمرار و ادامه جانشینی پدرش «زیادبن ابیه» قرارداشت. زیادبن ابیه چون پدر شناخته شده ای نداشت، بعنوان زیاد فرزند پدرش شناخته می شد. زیاد از این عقده اجتماعی رنج می برد و معاویه این نقطه ضعف او را به دست آورده بود. شاید بالاترین آرزوی زیادبن ابیه این بود که به نوعی این نقص اجتماعی او پوشانده شود، چه بهتر که به دست کسی مثل معاویه بن ابی سفیان که مسلط بر کار است. بویژه بعد از شهاددت امیرالمومنین(ع) و صلح تحمیلی بر امام حسن مجتبی(ع) که دیگر به طور کلی جهان اسلام ولو به ظاهر تسلیم معاویه شده بود، معاویه حاجت زیادبن ابیه را برآورده بود.
یوسفی غروی تصریح کرد: او با مقدمات و تمهیداتی چند پیرمرد مدعی کارشناسی نسب را تطمیع کرده و با کیسه های زر آنها را خریده بود. آنها نیز در راه، در برابر مردم و میان جامعه اهل شام بر روی منبر شام رفتند و شهادت دادند که پدر معاویه ضمن سفر تجارتی که داشته است، در شهر طائف با مادر زیاد اجتماعی داشته و این پسر ابوسفیان و برادر معاویه است. این شخص بی حیا نیز از همین اندازه پدریابی استقبال کرد که بله! من پسر ابوسفیان و برادر معاویه هستم. بر این اساس از آن به بعد به طور رسمی به جای زیاد بن ابیه، زیاد بن ابی سفیان خوانده شد و به هر حال خود را از بنی امیه محسوب کردند. بعد از زیاد در زمان خود معاویه، پسر وی عبیدالله حاکم بصره شده بود. بعد از مرگ معاویه، یزید طبق آن مشورت سیاسی سر جون به عبیدالله بن زیاد ماموریت داد که با حفظ سمت حاکمیت بصره این بار ماموریت عراق دیگر یعنی کوفه را پیدا کرد.
او با بیان اینکه پیش از این اشاره رفت که حاکمیت بصره یعنی بصره و کل نیمه جنوبی ایران که از نظر اداری-سیاسی و حتی نظامی همه تابع بصره بودند، گفت: بنابراین وقتی گفته می شود ابن زیاد حاکم بصره بود یعنی حاکم بصره و نیمه ایران بود. اینکه با حفظ سمت حاکم کوفه نیز شد یعنی حاکمیت نیمه دیگر ایران را نیز به عهده گرفت به این معنا که حکومت کل حکومت عراق و ایران وقت به عهده عبیدالله بن زیاد قرار داده شد. او به کوفه وارد شد. کوفه ای که بر زبان فرزدق آمده است که دل هایشان با علی و آل علی(ع) است اما نه در حد اراده جزمی و اراده عملی بلکه در حد عاطفه قلبی و در مقام عمل قابل معامله هستند. اگر کسی بتواند آنها را بخرد، حاضر هستند خود را بفروشند و حتی برخلاف اراده قلبی و عاطفی خود علیه آل علی(ع) اقدام کنند و چنین هم شد.
این استاد تاریخ اسلام با اشاره به جنگ های حدود یک و نیم ساله صفین و تلفات نزدیک به سی هزار کشته از اهل عراق و کوفیان به دست شامیان که به جای مانده بود، اظهار کرد: به همین دلیل لشکریان شام داشتند. این صفات زمینه هایی بودند برای شکل گیری فاجعه کربلا و ابن زیاد با شناختی که از کوفیان و نقاط ضعف آنها داشت، آنها را تهدید و تطمیع کرد و نتیجه گرفت. آنها را به لشکریان شام که کوفیان خاطرات بسیار تلخی از آنها داشتند، تهدید می کرد. طرف تطمیع آن نیز این گونه بود که بیت المال کوفه را باز کرد و هر چه از مالیاتی که در حکومت معاویه جمع آوری شده بود و کیسه های زر را به طرف روسای قبایل و عشایر عربی کوفه سرازیر کرد.
او با اشاره به اینکه روش خریدن عشیره به وسیله شیخ عشیره در میان آل ابی سفیان شایع بود، گفت: در صورتی که سابقه حکومت عدل علی(ع) چنین اقتضا نمی کرد، حتی وقتی به او پیشنهاد می کردند که اینها را از طریق شیوخ و بزرگان عشایر و قبایل آنها به همان روش امویان و آل ابی سفیان و معاویه می شود رام کرد و شما چرا این طریق را به کار نمی گیرید، امیرالمومنین(ع) چون این کار خلاف عدالت اسلامی بود، نمی پذیرفت. در نهج البلاغه آمده است که در برابر آنها می فرمود که « اتامرونی ان اطلب النصر بالجور فیمن ولیت علیه؛ آیا از من می خواهید که برای خودم به وسیله جور و ستم یاری بطلم؟». امیرالمومنین(ع) این کار را ظلم و ستمی به مردم عادی می دانست که همه ذخایر بیت المال را به شیوخ عشایر بدهد و از طریق آنها یاری عشایر و قبایل را به طرف خود بکشاند.
یوسفی غروی با بیان اینکه این عدل علی است که او را شهید محراب کرد، گفت: بسیاری از غیر مسلمانان از ادبای عرب نیز بر این امر اشاره کرده اند، از جمله یکی از ادبای مسیحی عرب لبنانی این جمله را گفته است که «قتل علی فی محراب العباده لشدت عدله» به این معنا که علی در محراب عبادت کشته شد به شدت عدلی که اجرا می کرد. در حقیقت امیرالمومنین(ع) روش های سیاسی خریداری افراد قبایل و عشایر از طریق شیوخ قبایل را خلاف عدالت اجتماعی می دانست و به همین دلیل به آن عمل نمی کرد، اما آنها مقید به این مسایل نبودند بلکه مقید به کرسی و ریاست از هر راهی که حاصل شود، بودند. به هر حال یزید بن معاویه و عامل او در عراق عبیدالله بن زیاد از این طریق این قبایل را خرید و یکی یکی آنها را علیه امام حسین(ع) مجهز کرد.
او تصریح کرد: البته این نکته نیز مخفی نباشد که آن چهار هزار اولیه ای که با عمر سعد از کوفه به کشتار امام حسین(ع) فرستاده شدند، از ابتدا برای کشتار امام حسین(ع) جمع آوری نشده بودند. بلکه چون خبر رسیده بود که از میانه همدان تا دشت بیع به طرف تهران و شهرری قدیم، نقطه های متعددی سر به شورش بر داشته اند و علیه حکومت مرکزی تمرد کرده اند. به ای دلیل بود که این چهارهزار نفر را در ایام حکومت نعمان بن بشیر انصاری که قبل از عبیدالله بن زیاد، فرمانده پیشین کوفه بود، برای این کار جمع آوری کرده بودند. نعمان بن بشیر، فرمانده ای که در زمان معاویه بن ابی سفیان بود، به این دلیل که جزو صحابه پیامبر(ص) و از انصار مدینه ای شمرده می شد که گویا هم سن و سال امام حسین(ع) هم بوده است، حاضر نبود با امام حسین(ع) رو در رو شود. بر این اساس بود که با سیاست ملایم رفتار می کرد و آن چهارهزار نفر را نیز برای سرکوب تمرد ایرانیان بین همدان تا دشت بیع آماده کرده بود.
این استاد تاریخ اسلام با بیان اینکه وقتی عبیدالله بن زیاد سر رسید، فرمان حکومت ری برای عمر بن سعدبن ابی وقاص را از او گرفت، گفت: عبیدالله این فرمان را مشروط کرد به اینکه عمر بن سعد پیش از رفتن به نقطه ماموریت دشت بیع و ری با این چهار هزار نفر آماده، اول کار امام حسین(ع) را به جایی برسان و بعد به آن ماموریت برود. این چهار هزار نفر متصدی میدان جنگ کارزار و به طور مباشر مستقیم علیه امام حسین(ع) نشدند؛ آنهایی که به طور مستقیم در میدان با امام حسین(ع) جنگیدند چهاز هزار نفر بودند، اما نه چهار هزار نفر اولیه عمر سعد بلکه چهارهزار نفر آخری که به سرکردگی شَمِر بن ذی الجوشن جمع شده بودند.
او «شَمِر» را کلمه ای عبری خواند و افزود: پدر این آقا از مسیحیان حیره عراق بوده است که وقتی که مسلمانان عرب وارد این مناطق شده بودند، ذی الجوشن همچنان بر مسیحیت خود ماند تا مرد، اما پسرش شمر مسلمان شده بود. البته مسلمان کینه دار نسبت به اسلام و مسلمانان و مخصوصا علیه آل علی(ع) و این است که سخت ترین شخصی که علیه امام حسین(ع) موضع گرفت، همین شمربن ذی الجوشن بود. به همین دلیل ابن زیاد ماموریت او را بر ماموریت عمر سعد از نظر کارزار و میدان ترجیح داد یعنی کسی که مباشر قتل امام حسین(ع) شد ولو از نظر رتبه نظامی زیر نظر عمر سعد بود، اما از نظر مباشرت میدانی و کارزار همین آقای شمر بن ذی الجوشن بود. به همین دلیل است که قتل امام حسین(ع) به او بیشتر نسبت داده می شود. نه به عنوان اینکه شمر به دست خود سر مقدس امام حسین(ع) را بریده باشد بلکه او کسی دیگر را تحریک به این کار کرده است.
یوسفی غروی ادامه داد: آنکه به طور مستقیم سر امام حسین(ع) را بریده است، شخصی به نام «سنان بن انس نخعی» است که در اصل از قبیله نخع همدانیان یمنی است. همان قبیله ای که مالک اشتر نخعی، کمیل بن زیاد نخعی و حجر بن عدی کندی نخعی از آن قبیله است. قبیله ای که افراد متعددی از خواص اصحاب امیرالمومنین(ع) از آن قبیله بوده اند، اما این شخص کمی از نظر بدن قوی و از نظر عقل، کم عقل بوده است، بنابراین شمر مناسب دیده است که او را به بریدن سر امام حسین(ع) تحریک کند.
او با بیان اینکه ضعف ایمان کوفیان و طبیعت اینکه با دل مرید آل علی(ع) بودند، اما اراده ای ضعیف در این زمینه داشتند، بر شکل دادن فاجعه کربلا اثر گذاشت، گفت: این ضعف اراده بعد از قتل امام حسین(ع) نیز مجددا سر برآورد یعنی حدود ده هزار نفر با سلیمان بن صرد خزاعی به عنوان توبه کنان از نایاری امام حسین(ع) بیعت کردند، اما در عمل فقط پنج هزار نفر از آنها در میدان کارزار حاضر شدند. حدود نیمی از این ۵ هزار نفر در نزدیکی موصل در جنگ با با عبیدالله بن زیاد شهید شدند و نیمه دیگر آنها برگشتند که مختار آنها را به کار گرفت. البته با مختار هم ده هزار نفر بیعت کردند، اما کسانی که در کارزارهای مختار عملا به میدان حاضر شدند، حدود ۵ تا ۷ هزار نفر بودند.
یوسفی غروی تصریح کرد: وقتی مصعب بن زبیر وارد کوفه شد، هفتصد نفر از این افراد که از ایرانیان کوفه بودند، همه را در ماه مبارک رمضان در محاصره کاخ دار العماره کوفه یکی یکی قربه الی الله سر برید. البته بعضی گفته اند که مصعب بن زبیر برادر عبدالله بن زبیر در جنگ با مختار مجموعا هفت هزار نفر را از پای در آورد. همانطور که اشاره شد کوفیان بعد از کربلا پشیمان شدند؛ عده بسیاری از آنها همراه با سلیمان بن صرد خزاعی و عده بسیار دیگر همراه با مختار قیام کردند، اما مشاهده می شود که یکی بعد از دیگری بعد از اندک مدتی سرکوب شدند.
کد خبر: 13947284471
1394/7/28
|